پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

تفسیر این چند روز

ادمیزاد مجموعه ای از نواقص و عدم تکامل احساسات و رفتارهایی ست که او را به اشرف و کمال مخلوقات بدل کرده است و به طبع من هم از‌بخش اول این متن مستثنی نیستم!

این چند وقت علی رغم میل باطنی که شاید برای اولین باز ابدا علاقه ای به زیستن و تجربه کردن لحظه ها و ثانیه و احساس کردن درد نبودم،بسیار تلخ و مزخرف و بیخود بود!

هرچند بی شک درونش نهفته های بسیاری داشت ولی خب بسیار تلخ و نگذشتنی بود... .

این چند روز هیچ کار مفیدی انجام ندادم

مثل آدم درس نخواندم

کار و رفتار درستی نداشتم و هیچ مفید نبودم

اما ناراحت نیستم چون اتفاقی مهم تر از تمام این ها برایم رقم‌خورد!

احساسات بد این چند وقت را تا ۹۰ درصد توانستم‌دفن کنم

من یک بار دیگر به ضعف خود و بزرگی خدا اقرار میکنم

و بار دیگر به مضطرب و نگران بودنم اعتراف میکنم

من اکنون با اینکه صدای نفسم را میشنوم و نفسم در سینه به سختی در می آید و سمت چپ بدنم از استرسی که نمیدانم منشاش کجاست سر شده ولی در کل آرامش دارم

من این چند روز خصوصا از دیروز تا همین چند ساعت پیش بسیار با درختان و نور و اسمان و باران و پرواز حرف زدم و فکر کردم و در اخر به این نتیجه رسیدم که باید زندگی کنم هرچقدر تلخ و سخت و مزخرف

باید حالم خوب شه هرقدر نشدنی و سخت و باید بتوانم که زندگی کنک این فرصت را

نوشتن و گرفتن تمام این تصمیمات برایم خیلی سخت است

چون مثل ادم  به ظاهر زنده و به باطن مرده متحرکی هست که بعد از هزار بار تیر خوردن میخواد پاشه ولی نمیتونه و از ترسیدن میترسه خیلی زیاد

ولی هرچه که هست حتی همین هم زندگیست و باید تحملش کرد و سعی کرد برای گذراندنش...!

پ.ن:ارام کردن خودم سخت ترین کار ممکن است

خیلی سخت...

چون درد را میدانم

جواب را هم میدانم

ولی انچه نمیدانم و بلدش نیستم زمان و صبر است...

کاش میشد که بگذرد این روزها...

باید خوب شم

ولی خیلی سخته

سخت تر از تصورم

تصمیم گرفتم که خوب شم

ولی‌نمیتونم 

نمیدونم چرا ولی نمیتونم خیلی سخته برام

خیلی سخت...!

خوب میشم

خیلی زود

و سریع ولی دردهای روانیم نمیذاره

خدایا

یک بار دیگر اعتراف میکنم به ناتوانیم

لطفا این درد های روانی رو تمومش کن واسم

به خدا من میخوام تموم شه

توهم کمکم کن

لطفا...!

کاش میدونستم چمه

زخم چرکی که نمیدونم چیه و کیه و از کجا نشات میگیره سر باز کرده و داره داغونم میکنه

میخوام خوب باشم

میخوام خوب شم

ولی نمیشه...

نه اینکه نخوام یا نتونم

نمیشههههههه

خدایا کمکم کن

همین❤️

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد