پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

قدرت واژگان

نا آدما...

در ظاهر ساده در باطن پر‌از‌غم 

غم قضاوت و غم تحقیر

...

سرکوب احساسات

اینکه یه طوری برخورد میکنم که انگار به کتفمه که دهم داره تموم میشه یه جاهایی خودمم خسته میشم:)

ولی متاسفانه تو‌ ناخودآگاهم اصلا به کتفم نیست و تو خواب مدام خواب وسطای سال دهم رو میبینم!

از اینکه دهم داره تموم میشه ناراحت نیستما از گذر عمر دلم میگیره که چقدر دارم به بطالت میگذرونمش!

ریاضی

امتحان ریاضیو دادم و ریاضی دهمم تموم شد...

همینقدر سریع،پوچ و واهی

رسیدم خونه یادم افتاد یه بخشی از یه سوالو‌ ننوشتم:)

ولی خب مهم نیس(بیست و پنج صدم بر باد رفت)

مهم یادگرفتنه

:|

انگیزه۹

یه وقتایی فقط باید یاد بگیری شرایط----رو به ایده آل تبدیل کنی اونم فقط با تغییر شکل نگرشت!

وقتی که یاد گرفتی دیگه چیز زیادی نمونده که یاد نگرفته باشی...

انگیزه۸

پاشو فقط یکمش رو‌انجام بده ببین چقدر میوفتی جلو

مهم اینه که از جات بلندشی و‌ثابت نمونی

ریاضی

بین همه ی تئوری ها و درسای مزخرفی که تو مدرسه میخونیم خداوکیلی ریاضی و‌شیرینیاش یه چیز دیگس

انگیزه۷

همون موقع که خواستی بری تو جاده خاکی با خودت بگو تهش که چی؟

صادقانه جواب بده...

اون وقت دیگه ناخود آگاه وارد صراط المستقیم‌‌‌ میشی

خاطره

همیشه سعی کردم خیلی امیدوار باشم به آینده و فردا رو قشنگ تر ازامروز ببینم و تا جایی که دلم خواسته سعی کردم به آدمایی که برام اهمیت دارن هم این امیدواری رو هدیه بدم چون مطمئنم روزی که حوصله هیچ کاری رو نداشته باشم و بی امید ترین آدم توی دنیا باشم انرژی خوبی که دادم به دنیا و آدماش یا از طریق خودآدما یا بلاخره یه جوری کائنات دست به دست هم میدن و با انگیزه و امید ادامه میدم ولی امروز یه جمله ای خوندم که گفت امید پلیدترین اختراع بشر برای تحمیل تداوم رنج به انسانه!هزار دلیل برای قبول نکردنش دارم ولی حس و حال تفسیر و توضیح ندارم...

نمیدونم افسردم(که نیستم تست دادم)
درونگرا تر شدم(که عمق فاجعه س)

یا کتابایی که خوندم باعث شدن که به نتیجه ای که یه روزی یه دوستی بهم گفت و چندان جدیش نگرفتم برسم؛اون روز گفت کلی کتاب خوندم تا تو هیچ بحثی کم نیارم بعدا فهمیدم اصلا نباید بحث کنم!
شاید منم حوصله بحث رو ندارم دیگه...

اگر تا اینجا وایب منفی گرفتی یادت نره که یه ناشناسی گفته:

هر کجا ویران بود،آنجا امید گنج هست

موزیک

از بی همزبان محمدرضا شجریان بهتر...

چه بسیار حرفهای نزده‌ام نهفته در آن:)

انگیزه۶

نتیجه های بد قبل نباید بذاره ادامه هم خراب شه...

حواست باشه...

انگیزه۵

سعی کن بری تو بهر یه چیزی،اون‌وقت دیگه زمانو متوجه نمیشی و همه چی خوب پیش میره

منبع:تجربه شخصی بعد نزدیک ۷ ساعت فیزیک خوندن و متوجه نشدن گذر زمان تو تقریبا ۳،۴ ساعتش

حس و حال این روزا:)

ادرس این صفحه رو کسی نداره و‌تنها دنبال کننده و بازدید کنندش خودم هستم:)

پس برای خودم مینویسم:

بیشتر از هروقت دیگه ای دلم میخواد کلی دوست و رفیق داشته باشم و اونقدر برام عزیز باشن که هرکدوم یه روز دعوتم کنن یه جا و‌ درس نخونمیعنی تنها فایده ی دوست زیاد و بی کیفیت داشتن همینه:)

متنها من با اینکه دوستای کم ولی باکیفیت دارم چندان فایده ای توش نمیبینم به جز یه مورد:)

جداااااا خستممممممممممممم

خوابم میاد

و کلی فیزیک نخونده...

این فیزیک لعنتی خیلی بد فشار اورده بهم

ولی واقعا کاش یه نفر بود اصن چرا ادم کاش یه وسیله ای بود که میفهمید من چه مرگمه وقتی خودمم بی خبرم! و میتونستم ریست شم

این روزا خستم ولی امیدوار

خیلییییی امیدوار

ایشالا که میگذره،البته گذشتن که قطعا میگذره،بهتره بگم ایشالا که خوب بگذره این روزا

ولی در اخر روزای قشنگین وجدانا راست میگممممم

روزای سبزی که یکم قهوه ای شدن

ولی اگر چند تا دوست مجازی هم بودن که نظر میدادن و این اراجیفو میخوندن بد نمیشدا!البته وقت ملت با ارزش تر از خوندن ..شعر های منه

فعلااا

انگیزه۴

خیلی چیزا وقتی برگشت ناپذیر میشن،با ارزشن

مثل زمان...

از دستش نده

امتحان فیزیک

خطاب به خودم-->هیچ روشی به جز اینکه مثل ادم شروع کنی به درس خوندن وجود نداره،هیچ روشی پاشو شروع کن به حل سوال و‌تمرین و خوندن

موثرترین روش همینههههه

فیزیکم میگذره

ثبت خاطره

امروز امتحان ادبیات کشوری داشتیم،تقریبا توی دو روز ۱۰ ساعت خونده بودم ولی به قدری ازمون ریز و سخت بود که برخلاف ایکنکه مراقب(دبیر ریاضی) اولش گفت بچه ها تقلب نکنید و ... و حتی مقنعه هامونم دراوردیم‌که مبادا ایرپاد تو گوشمون باشه کل ازمون رو با اجازه مراقبین عزیز(دبیر زبان و ریاضی) مشورتی با بچه ها دادیم

یکی از اساتید گرامی هم که مشکل شنوایی داشت گویا هر حرفو ده بار تکرار میکردیم که متوجه شه

قسمت باحال دیگش هم این بود که یه سوال ارایه رو کف دست دبیر ریاضی نوشتم که بره به بچه های دیگه بگه خیلیی خوش گذشت خلاصه

بماند به یادگار